Acá están las fotos gente, y me doy el gusto de hacer algunos comentarios, espero que no les moleste, besos. Monday, November 28, 2005. Abrazo de cumpleaños de Lucía para Ale. Bere, la cumpleañera y amigas. Martincito, se me borró el nombre y Rotelman, roto a esa altura de la noche.

Üye blogların içeriğinden blog yazarları sorumludur.

ج دا ا ز ه م ک ب اش ند. م عنایی ن دار ن د. د ر ست م ثل م ن و تو. قراره همه خاطراتمونو توش بنويسيم بدون سانسور. حالا خودتون كم كم متوجه ميشيد. الاناس كه صداي معلم دينيمون در بياد. دوستای مهربونم من یه وب جدید درست کردم و توش خاطرات و داستان آشناییمون رو نوشتم خوشحال میشم بیاین و نظرتونو بگید.

بغض هایم را به اسمان سپرده ام خدا بخیر کند باران امشب را. حتی در ساده ترین لباس بودی. به همه دنیا نشون بده. در من آدم برفی است که. خلاصه ی همه ی داستان های عاشقانه ی دنیاست . گلایه از تکراری بودنش نکن.

بهشت هم خشک سالی است این را دیشب از کف پای مادرم که ترک خورده بود فهمیدم. ٠ ٠دلتنگ تر از همیشه. سنگ سرد و سخت خارا. به لبای خسته ی ما. قصه هست قصه ی دیدار. بوده بین دستای من و تو. شب و روزهای من و تو.